رفتن
[ پنجشنبه 6 اسفند 1394 ] 11:54 ] [ فاطمه قوامی ]
[ ]
عشق من به دبیر ریاضی ام خانم موسویخانم موسوی عزیزم دوستت دارم |
رفتنسر #کلاس میشینے📓
وَلیـ #حَواسِت پیشہ اونہ🙇 آروم آروم دفتـرتو #خَطخَطے میکنی.✏ یهو میبینی #اِسمِشو نوشتیے💜 همه چیے #یادِت میـاد🎈🍃 خستہ میشے اَز این همہ #خاطـره 😭💔 خستہ میشے اَز #خودت کہ هنـوز تو فکرشی😳😌 معلم....کلاس....عشقت به معلم ات....هه من خوبم:)
[ بازدید : 111 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ پنجشنبه 6 اسفند 1394 ] 11:54 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] دلتگی های محضرفتن واومدن آدمهاتوزندگیمون گاهی خیلی سخت ازاون مسئله های ریاضیه...حکایت من...هه خانم موسوی جونم رفتی!ممنونم...گرچه تقصیرخودم بودمن بایداحساسم کنترل میکردم...ولی همیشه یادتونم ...فکرنکنیدبارفتنتون فراموشتون میکنم...خودتون گفتیدشماجای مادرم...همیشه خواهیدبود...ولی،دلم خیلی واستون تنگ شده........... : ||
[ بازدید : 109 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ دوشنبه 11 آبان 1394 ] 6:42 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] یه احساسهمیشه بودن کنارکسی که باتموم وجودت دوستش داری اون هیچی نمیدونه بهترین چیزدنیاست حتی اگه حال ات رونفهمه ...وقتی یه نفردوست داری حاضری واسش هرکاری بکنی...بغض ها....دلتنگی ها...اشک ها..خاطرات که به دل آدم چنگ میزنه..خدایانمیدونم حکمت این قصه زندگی من که عشق...نوعی دوست داشتن زیاد یا...،......ღ.وواقعانمیدونم اسمش چی بزارم چیه، ولی یه کاری کن هیچکس مثل من نشه ، گرچه زیادندکسایی که قصه اشون مثل منه باکمی تفاوت که فکرمیکنم شیرین ترازقصه منه.ღ
خب حالادوست داشتن یه دبیرمیدونم چیزبزرگی نیست ولی دوست داشتن من خیلی فراتره وهیچوقت دلیل اش نفهمیدم ..خیلیهابازبون بی زبونی توگوشم خوندندکه این گذراست ولی من مطمئنم که این دوست داشتن همیشه ی همیشه پایداره، خیلی سعی کردم این دوست داشتن فراموش که نه ولی حداقل به یه دوست داشتن درحدمعلم وشاگردی تبدیل کنم که نتونستم.شایدم نخواستم ونشد.ღ برداشت هرانسانی بستگی به عقایدوافکارخودش داره وحرفم تموم میکنم که فکرنمیکنم چیزی باقی بمونه جزاینکه ایندفعه بگم ღخانم دوستت داشتم ⇦دارم ⇦وخواهم داشتღ
[ بازدید : 115 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ چهارشنبه 11 شهريور 1394 ] 23:08 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] ♥♡♥♡دلتنگــــــــــــــــــــی...♥♡♥♡سختـــــــــــــــــــــــــہ دلتنگ کسی باشــــــــــیے که دلش باتونیست.... هــــــــــه ...سخته آرزوت باشه اما حتی بخشــــــــــے ازآرزوش نباشـــــی... این دنیابهــــــــــم فهموندمعنی واقعــــــــــی دلتنگی رو..... دلم تنگ شده واسه روزایــــــــــی که برام شیرین بودوحال فقــــــــــط تلخے خاطراتش برام باقی مونده... هه....خدایابه دل نگیردنیات قشنگ نیســــــــــت....:( [ بازدید : 141 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ][ يکشنبه 14 تير 1394 ] 13:18 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] دبیرعزیزم روزت مبارکخیابان بهار،کوچه اردیبهشت پلاک دوازده خانم موسوی جونم روزت مبارک،خدایامیدونم اونم تقصیری نداره اصلایه مرتبه ای عشقی مبهم واردزندگیم شدواینطورمسیرزندگی وفکرهاو...شایدتقصیرخودمه ولی کاش اینطوری نمیشد،کاش .....خانم موسوی عزیزم روزتون مبارک ایشالله همیشه درتدریس وزندگیتون موفق باشیدآدم حسودی نبودم ولی به شاگردای امسالتون خیلی حسودیم شد.دوستتون دارم امیدوارم باورکنید [ شنبه 12 ارديبهشت 1394 ] 20:51 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] دوستت دارمتاحالاشده دلت بگیره مخصوصاروزهایی که بارون میباره سخته،سخته وقتی میری پیشش حرفاهایی تودلت هست ونمیتونی بزنی،سخته گریه های پنهانی سخته موردتمسخرقرارگرفتن،سخته شبها،سخته وآرزوت مرگ باشه،خدایازندگی،کلمه ای که دل خوشی ازش نداشتم آره من کمی توزندگیم ندارم ولی ازخداهرچی خواستم برعکس شدنمیدونم خانم موسوی الان چیکارمیکنه وکجاست فقط اگه اومدوروزی این وبلاگ روخوندبهش میگم خیلی دوسشون دارم همیشه وهرلحظه بیادش هستم [ بازدید : 151 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ][ يکشنبه 23 فروردين 1394 ] 16:57 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] دردودلزندگی ام باهمه فرق کردازهمون روزهمون روزی که عاشق شدم عشقم باهمه فرق داشت وقتی بچه هافهمیدن همه مسخره ام کردندهیچکس نمیفهمیدکه من چی میگم من کمبودی توی زندگیم نداشتم همیشه هم فقط فکرخودم نبودم به همه کمک میکردم الان هم میکنم ولی زندگیم ازموقعی که عاشق خانم موسوی شدم رنگ وبوی دیگه ای گرفت غم!!ازاون موقع به بعدهمه فکرم به خانم موسوی میره همش به یادشم زنگ تفریح که میشه سریع ازکلاس بیرون میرم که ببینمش گاهی نمیزارم اون منوببینه که مبادا برایش تکراری بشم ،نمیدونم تاکی ادامه داره کاش خدانگاهم کنه ببینه چقدرحالم داغونه ......
[ بازدید : 164 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ چهارشنبه 12 فروردين 1394 ] 18:13 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] یامحول الحول والاحوالخداجونم سلام ،اول ازت ممنونم که این سعادت رونصیب من کردی که یک سال دیگه هم دراین دنیابودم وتادرحدتوانم بتوانم شکرگذارنعمتهایت باشم دراون لحظه یامقبل القلوب سعی کردم قلبم وپاک کنم واول براخانم موسوی دعاکنم من نمیدونم اون ازخداچی میخوادولی ازت خواستم که بهش عطاکنی،توی اون لحظه وقتی نوبت خودم شد،فقط سکوت کردم امیدوارم این سکوت من معنابراون نباشه که آرزویی ندارم خودت بهترازهرکسی میدونی من چقدربه یادخانم موسوی هستم واون رونمیدونم خدایا خیلی دوستت دارم فقط امیدوارم مثل پارسال ناامیدم نکنی خودت گریه های منوببینی کمکم کن. [ بازدید : 172 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ][ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 13:31 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] سایه هاسایه ها [ دوشنبه 25 اسفند 1393 ] 16:32 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] خداخدا عشق است..آموخته ام که خداعشق است وعشق تنهاخداست آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم خداباتمام عظمتش عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته آموخته ام که زندگی دشواراست ولی من ازاوسخت ترم... [ بازدید : 151 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ شنبه 23 اسفند 1393 ] 16:08 ] [ فاطمه قوامی ] [ ] |
|
[ طراح قالب : آوازک | Powered By : Avablog.ir | rss ] |